معلومات آخرین
Home / مدنیت و صنعت / باتینیه

باتینیه

باتینیی (درون، نهان) ، مجموع فرقه‌های اسماعیلیه، که بر خلاف تعلیمات ظاهریه معنای با­تینی قرآن را تأویل می‌کند. انسان موجودیست ابا­رت از روح و مادّه و طبعاً زندگی‌اش نیز باید بر اسا­س دوجانبه-مادّی (حیات مادّی و دنیوی) و معنوی (حیات معنوی و جاودانی) تنظیم گردد. در همین اساس باطنیان ادّعا داشتند، که برابر علوم و فنون رسمی ظاهری، که هدف آنها رفع نیازهای زندگی مادّیست، علوم و معارف حقیقی نیز وجود دارند، که انسان را به حیات ابدی و جاودانی می‌رسانند.

‌محمّد غزّالی طالبان حقیقت را به 4 گروه-متکلّمان، باطنیان، فیلسوفان و صوفیان جدا کرده، راجع به باطنیة اسماعیلیه تأکید می‌کند، که آنها اهل تعلیمند و از طریق علوم و معارف امامان معصوم به حقیقتجویی می‌پردازند، یعنی، آنها در عینی این که به عقل و استدلال اهمّیّت فراوان قائلند، به تعلیم معلمین یا خود امامان نیاز دارند:

نیهان آشکارا کس نبیند،

به جز تعلیم حرّ نامداری.

یعنی، باطن امور معلوم و آشکار نمی‌گردد، مگر این که انسان کامل و آزاده‌ای از طریق تعلیم آن را ظاهر و آشکار سازد. از این رو، ‌اندیشمندان اسماعیلی به مسئلة باطن اهمّیّت مخصوص را قائلند. از نگاه آنها، اگر باطن امور با راه تعلیم امام میسّر گردد، باطن متنهای دینی با تأویل و تأمّل صورت می‌گیرد. از راه تعلیم و اقتباس از امامان (پیروی از عقلگرايي) و تأویل متنهای قرآن (نگریستن از آیینة ظاهر به باطن اشیا و خقایق کلّ هستی) کس را از هر گونه تناقض و اختلاف ایمن نگاه می‌دارد. ناصر خسرو بارها در اشعارش به مسئلة تأویل و اهمّیّت آن اشاره‌ کرده است، امّا ابویعقوب سیجستانی علوم حقیقی را محفوظ در خزانة غیب خدا­وند می‌داند.

به عقیدة باطنیه هر دینی دارای دو جهت-ظاهر و باطن می‌باشد. درک ظاهر دین از پیروان آن رعایة احکام شریعت را تقاضا دارد، ولی متن قرآن را در بطن باطنی هست و آن بطن را نیز باطنیست، که مراتب آن تا به 7 بطن می‌رسد. واقف شدن از این بطنها نایل شدن انسان به ماورای حجابهای ظاهری را افاده می‌­کند. به عبارة دیگر، ظاهر دین و قرآن کلیدی ب­رای شناخت باطنی آنها می‌باشد و به واسطة علم تأویل انسان می‌تواند از سردرگومیهای تاریخی و زبایی و روحی و روانی آزاد شده، فراتر از آنها برود و حقیقت باطنی درخشندة هر دین را، که همان حقیقت مطلق است، بشناسد. حقیقت مطلق نه فقط خود را بر وجود هر چیز در جهان بر حسب استعداد پذیرش آن جلوه‌گر می‌کند، بلکه او، در عینی خال، روح و باطن هر چیزی نیز می‌باشد. این مطلب را یکی از صوفیان عصر 12 کاشانی چنین تصویر نموده، که «حق در هر مفهومی (اشیا یا انسانی) به همان اندازه‌ای ظاهر است، که استعداد صاحب فهم آن او را تقاضا دا­رد و به همان ‌اندازه باطنی و نهان و نامعلوم است، که استعداد صاحب معرفت چنین فهم و دانش را تقاضا ندارد». اگر انسان آن چه را، که فراتر از حدّ اوست، از طریق فکر ب‌طلبد، قلب او به اضطراب و انحراف می‌افتد، زیرا تنها قلب می‌تواند از این حد بیرون جسته، به درک حقیقت مطلق نایل گردد، جهان را صورت و هویّت حق به اعتبار اسم ظاهر بداند.

باتینیه نه فقط به مجموع فرقه‌های اسماعیلی، بلکه به عقاید صوفیان و دیگر فرقه و جریانها نیز مربوط است. مثلاً، شهاب‌الدّین سهروردی در این باره نوشته، که «چون دیدة اندرونی گشاده شود، دیدة ظاهر بر هم باید نهادن و لب بر همه بستن و این پنج حس ظاهر را دست باید کوتاه کردن و حواسس باطن را در کار باید انداختن، تا این بیمار اگر چیزی گیرد، به دست باطن گیرد و اگر بیند، با چشم باطن بیند، اگر شنود، با گوش باطن شنود، اگر بوید، ذوق وه‌ای از خلق جان باشد. چون این معنی حاصل آمد، پیوسته موتالبه (طلب)-ا سرّ آسمانها کند و از عالم غیب هر زمان آگاهانیده شود».

در نظام وجود‌شناسی ابن عربی حق را از آن سبب روح و باطن هر چیز می‌دانند، که آن هم در ظاهر و هم در باطن تجلّی خواهد کرد و اشیا و پدیده‌های عالم مادّی تنها صورت موقیید (عرضی)-ا حق‌اند. ابن عربی در «فوسوس و-ل-حکم» می‌نویسد:. «چنان که او در معنای روح آن چیزیست، که ظهور یافته و نسبت او به آن چه از صورتهای عالم ظهور یافته است، نسبت روح تدبیرگر صورت است». به واسطة اسمهای ذاتی خدا­وند صورتهای ذاتی اسم الهی در ذهنی خداوند پیدا می‌شوند، که آنها دو خصوصیت دارند: ا) از ذات خو­داوند همچون علم اله به وجود آمده‌اید و ب) گروهی از این صفتها ضمن تجلّی حق در عالم مادّی همچون محضر علم اله تحقق پیدا می‌کنند. بنا بر این قرآن خدا را لطیف و در عینی زمان، خبیر (از همه چیز باخبر) می‌شمارد. در این جا لطیف اشاره‌ به رابطة حق با اشیای ظاهریست و خبیر اشاره‌ به علاقة او با باطن (یا صورت کلّی خستی حقیقی دارای قلب) است.

باتینیه تقریباً در اوّل عصر 10 همچون تعلیمات عرض وجود کرد، زیرا نوبختی و اشعری برین مورخان دین و جریانهای غایوی نام آن را در آثارشان ذکر نکرده‌اند، ولی ابدولقاهیر بغدادی در «فرق بینه-ل-فیرق» راجع به باطنیه معلومات کافی داده است. بنا به مع­لومات مأخذهای تاریخی و غایوی باطنیه تقریباً در عهد عبّاسیان قوّت گرفت و بسیار اندیشه‌مندان به تأویل و تفسیر قرآن پرداختند. یکی از چنین شخصان حسن سبّاه بود، که در مصر طرفداران بسیاری پیدا کرد. در خراسان و عراق و شام و ایران نیز باطنیان به واسطة دایانشان به ترغیب تعلیمات خود مشغول بودند. ناصر خسرو و حسن سبّاه «صاحب جزیره» یا خود «حجّت جزیره» (مرتبة بزرگترین اسماعیلیان) شناخته شده‌اند. اوّلین دایان در حدود خراسان ابوعبدالله خادم و ابوسعید شیرازی بو­دند. بنا به معلومات محمّد شهرستانی پیروان باطنیّه را در عراق «باطنیان»، «قرمطیان»، «مزدکیان»، در خراسان «تعلیمیان» می‌نامیدند، ولی اکثراً باطنیان خود را «اسماعیلیه» نام نهاده بودند.

مولّیف «تدبیس ابلیس» باطنیّه را از هشت فرقه (با­تینیه، اسماعیلیه، سبعیه، بابکیه، موهمّیره، قرمطیه، خرّمیه و تعلیمیه) عبارت می‌داند. همة آنها را چنین عقیده متّحد می‌سازد، که گویا ماهیّت اساسی قرآن و علم باطن را علی‌ ابن ابیتالیب و اصحاب او همچون افادة ارادة الهی از محمّد به ارث گرفته‌اند. جریانهای باطنیه وابسته به دید غایوی، موقع ایدئولوژی و درجة تعبیر و تأویل از هم فرق می‌کر­دند. باطنیة اسماعیلیه از باطنیة شیه‌های افراطی و شیه‌های افراطی از باطنیة تصوّف تفاوت زیاد دارند. مثلاً، باطنیة فاطمیان بسیار عنصرهای نوفلاتونیّه را پذیرفته، عنعنه‌های پیشزیسلامی را به توسط شرح و تعبیر قرآن به دین اسلام همچون افکار عقلی و استدلالی وارد نموده بود. افکار باطنی صوفیان از باطنیة اسما­یلیه با آن فرق می‌کرد، که نمایندگان افکار عرفانی با راه سیر و سلوک صوفیانه از طریق ته‌ای نمودن «مقامات» و «احوال» درک حقیقت را امکان‌پذیر می‌دانستند و چون هدف باطنیه و تصوّف یگانه است، با هم جهتهای مشترک فراوانی دارند.

دبیات: پیتروشیوسکیی ا. پ. اسلم و ارنی و 7-15 ویکخ. مسکو،  1966؛ اش-شهریستن. کنیگه آ ریلیگییخ ا سیکتخ. مسکو،  1984؛ دادخدایف x. فیلاسافیه کریستینسکاگا بنته. دوشنبه، 1987.

م. هزراتقولاو.

Инчунин кобед

سرخانه

سرخانه، قسم اوّل سرود، که به اندازة یک بیت متن سرود اجرا می‌شود. بعضاً سرخط …