معلومات آخرین
Home / مختلف / بایزید بستامی

بایزید بستامی

بایزیدی بستامی، ابویزید تیفور ابن عیسی ابن آدم ابن سروشان، لقبش «سلطان و-ل-عارفین» و «برهان و-ل-محقّقین» (فوت 857، بستام) ، متفکّر معروف، اساس‌گذار تیفوریه، از مشایخ بزرگ صوفیه، طبقة اوّلی و از مشهورترین عارفان فارس-تاجیک در عصرهای 8-9. اجداد پیشین بایزید بستامی پیرو زردشتیه بودند و در دورة حیات بابایش اهل خاندان دین اسلام را قبول کردند. از بایزید بستامی آثار مکمّلی باقی نمانده است. در بارة حیات و فعالیّت او نقل و روایتهای مختلفی رسیده‌اند. از جمله، راجع به مهر و محبّت زیاد داشتن او و مادرش نسبت همدیگر حکایتهای زیادی موجودند. مثلاً: «گفت: آن کار، که بازپسین کارها دانستم، پیش از همه بود و آن رضای مادر بود» و «گفت: آن چه در جملة موجاهدات و ریاضات و غربت می‌جستم، در آن یافتم، که شبی مادر از من آب خواست، رفتم، تا آب آرم، در کوزه و در سبویی آب نبود. به جویی رفتم و آب آوردم، مادر خفته بود و شب سرد بود، کوزه در دست می‌داشتم، چون از خواب برآمد، آگاه شد، آب خورد و مرا دعا کرد و همچنان کوزه در دست من فسرده شده بود. گفت: چرا از دست ننهادی؟ گفتم: ترسیدم، که تو بیدار شوی و من حاضر نباشم» («تذکره‌ت و-ل-اولیا») ،

‌اندیشه‌های بی‌باکانة بایزید بستامی، که در تاریخ افکار فلسفی و اجتماعی-اخلاقی تاجیکان با نام شطحیات معلومند، توسط مریدان، پیروان و دوستانش از دهان به دهان گذشته، بعدتر در تذکره‌ و کتابها ثبت گردیده‌اند.

بایزید بستامی یکی از اساس‌گذاران تعلیمات «فنا و بقا» می‌باشد. موافق عقیدة او، چون صوفی از خصوصیات شخصی، اراده، میل و رغبت، کیف و عشرت و ذوق دنیوی بری گردیده، تمام فکر و ذکر و خیال و دقّت خود را به جانب محدود (خدا) روانه کند، سرانجام طبیعت روحانی بر هیوانی، معنوی بر مادّی غالب آمده، سالک گویا طبیعت خدایی پیدا می‌کند و در بین او و خدا فرقی نمانده، هر دو به هم یک می‌شوند. هرچند سخنان شطح‌آمیز را قبل از بایزید بستامی در الفاظ رابیة ادویه، ابراهیم ادهم و دیگران نیز پیدا کر­دن ممکن است، که در حال سکر و غایت عشق بیان می‌­کردند، ولی با باوری کامل گفتن ممکن، که شطحیات بایزید بستامی شور خاص و خصوصیت بی‌باکانه‌ای دارند. چون شطحیات بایزید بستامی در حوصلة عهد ظاهر شریعت اسلام نمی‌غونجد، وی را به کفر و الحاد گنهکار کرده، بارها از شهرش، (بستام) ، بیرون کردند. شطحیات بایزید بستامی در «تذکره‌ت و-ل-اولیا» آورده شده‌اند. مثلاً، بایزید بستامی «گفت: (به دوستانش) اگر حال خود از شما پنهان دارم، زبان ملامت دراز کنید و اگر مکشوف دارم، شما طاقت آن نیارید. با شما چه باید کرد؟ پس، چون برفت و مدینه را زیارت کرد، در خاطرش بگذشت، که به خدمت مادر رود. با جمعی رویی به بستام نهاد، خبر در شهر افتاد، عهد بستام تا به دو راه به استقبال بیرون آمدند… چون نزدیک او رسیدند، شیخ قرصی نان از دوکان بگرفت و رمضان بود و خوردن گرفت. چون آن بدیدند، جمله از او گشتند. شیخ اصحاب را گفت: دیدید، که مسئله‌ای از شریعت کار بستم، همه خلق مرا رد کردند». یا که: «یک بار عزم حج کرد و منزلی چند برفت و بازآمد. گفتند: تو هرگز عزم فسخ نکرده‌ای، این وقت چون افتاد؟ گفت: در راه زنگیی را دیدم، تیغی کشیده، مرا گفت: اگر بازگردی نیک، وگرنه سرت از تن جدا کنم. پس گفت: «خدای را به بستام گذاشتی و رویی به کعبه آوردی». یا خود: «مردی پیش او آمد. بپرسید، که کجا می‌روی؟ گفت: به حج. گفت: چه داری؟ گفت: دیویست درم. گفت: به من ده، که صاحب‌عیالم و هفت بار گرد من بازگرد، که هجّ تو این است. چنان کرد و این مرد بازگشت». در شطحیات بایزید بستامی صفت و خصوصیتهای خدایی به انسان نسبت داده شده‌اند. وه‌ای مرتبة خود را از مرتبة پیغمبر بالاتر گذاشته، در عرفان و عالم روحی اسلام جنبش عظیمی به میان آورد. بایزید بستامی به این وسیله در شرایط عصر میانگی فئودالی مقام انسام را ب­لند برداشته است. تعلیمات صوفیانة بایزید بستامی به تشکّل افکار عارفانة نمایندگان بعدینة این مسلک چون مجد‌الدّین سنایی، فرید‌الدّین عطّار، جلال‌الدّین رومی، عبدالرحمان جامی و دیگران نقش مویینی گذاشته است.

ه. محمّدخاجه‌یف.

Инчунин кобед

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی (سال تولد و وفات نامعلوم) ، لغت‌نویس فارس-تاجیک (عصر 15). در …